اس ام اس های فراموشی و غمگین مهر ۹۲
اس ام اس های فراموشی و غمگین مهر ۹۲
13 / 7 / 1392 ساعت 11:25 AM | بازدید : 92 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

این روز ها یکدیگر را چه خوب فراموش می کنیم

همه ی کارهایمان به این خوبی بود

چه خوب بود

تقدیم به همه فراموشکارای دنیا

وقتی تو پاییز روی برگای زرد و خشک پا میذاری

یادت باشه همین برگا یه روزی بهت نفس می دادن

به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را

گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسن

سخت ترین دو راهی

دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است

گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی

و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی

گر توانی از محبت حلقه در گوشم کنی

حیف باشد که مرا چون شمع خاموشم کنی

من که از یاد تمام آشنایان رفته ام

وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی

تقدیم به کسی که اسمش انتها ندارد

محبتش پایان ندارد ، فراموشیش امکان ندارد

شکسته این جماعت بال ما را

پریشان کرده ماه و سال ما را

تو هم ای بی وفا از ما بریدی

نمی پرسی دگر احوال مارا

هنوز اون روز فراموشم نمی شه

که با دست قشنگت روی شیشه

کشیدی عکس قلبی و نوشتی

واسه امروز و فردا و همیشه

آرزوی من اینست که دو روز طولانی

در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی

آرزوی من اینست یا شوی فراموشم

یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم

برف آمد و پاییز فراموشت شد

آن گریه ی یک ریز فراموشت شد

انگار نه انگار که با هم بودیم

چه زود همه چیز فراموشت شد !

می نویسم روی صفحه ی غریب زندگی

من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی

اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت

می گم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت

اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم می شم

مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم می شم

موجی از عشق رو به ساحل دلت می فرستم

تا بدانی فراموش نشدنی هستی

هروقت تونستی برف رو سیاه کنی

کلاغ را سفید کنی

هروقت تونستی آتش را ببوسی

تو آب نفس عمیق بکشی

هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی

شادیه غم را ببینی

اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد

من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند

و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی

چه بلاتکلیف اند خاطراتمان

معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن

ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی

 

اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم

بدون که تو رو فراموش نمی کنم عمراً

 

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم

دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را

تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا

گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را

 

از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد

 

غم های زمانه را فراموشم کرد


موضوعات مرتبط: سرگرمی . شوخی , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست










می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 16401
تعداد مطالب : 139
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 139
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 25
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 25
:: بازدید ماه : 43
:: بازدید سال : 192
:: بازدید کلی : 16401